وقتی نوددرصدافرادحاضردرجشن مردند،فائزه ومجیداشک سفیدمیریختند.
حس میکردنددنیاسرشان خراب شده چون اشک های سفید درمان نمیشدندونزدهردعاگرودکتری میرفتندجواب نمی گرفتند.هردوخودرادرخانه زندانی کردند.
وقتی نوددرصدافرادحاضردرجشن مردند،فائزه ومجیداشک سفیدمیریختند.
حس میکردنددنیاسرشان خراب شده چون اشک های سفید درمان نمیشدندونزدهردعاگرودکتری میرفتندجواب نمی گرفتند.هردوخودرادرخانه زندانی کردند.
رهبرفرزانه پس ازنمازوایرادخطبه ای درخصوص ایالات متحده مبنی بردست چدنی که رویش دستکش نمدی هست.خطاب به ملت گفت تا جان دربدن داریم از ایران دفاع میکنیم.تحریمهارامیشکنیم.موانع رابرمیداریم.تولیدداخل رارونق میدهیم.کودتاراخنثی میکنیم.قدرت خودراتاسرحدنیازافزایش میدهیم.بایدمتحدشویم وازتحریم واستکباررهاشویم.
رویای ملت این خطبه بود، تکه تکه کردن خطبه هاوچیدنش سرهم روح زینب راسیقل میداد.رهبرفرزانه مرجع تقلیداوبودچون پدرش اوراتاییدنموده بود.
خواب های ترسناک فائزه تمامی نداشت او هم دل مشغولی پورن داشت ذهنش جذب عروسک های باربی بود.جوراب شلواری سفید به همراه دامن کوتاه تن کرده بودودرخیابان راه میرفت.تن اومملوازجاذبه سکسی بود.سوارتاکسی همیشگی میشدراننده اش مجیدبودکه چشمش هیز، بود.وقتی فائزه سوارمیشدآینه داخل ماشین را سمت اوتنظیم مینمودتابه خوبی نگاهش کندواورابراندازکند.
فائزه بامجیدازدواج نمودوجشنی بزرگ تجملاتی گرفت.
نوددرصدافرادحاضردرجشن عروسی براثرکروناونوشیدن زیادمشروب مردند.
دسیسه کبری گرفته بود.او تمام تلاشش رابه نحواحسنت برای شیطان انجام داده بود.
دل خبرازنفاق میدهد/کاخ سفیدبرمرزکودتامینهد.
شهد دل پوست ازسردشمن میکند/سربندیازهرابه یک چشم زخمی میبندد.
یکدفعه قلم زینب ایستادتنهانوشت جریان انحراف و بس.
مادرش صدایش کرد برای نمازاونگاه به عکس پدرکردگریه کرد رفت سمت نماز.
فائزه هم نمازمیخواندوهم برای اینکه شیطان درغذاخوردن اوسرسفره شریک نشود قبل ازغذابسم الله الرحمن الرحیم میگفت وغذاخوردنش بانام خداآغازمیشدبسیارپرهیزگاراگرنبوداین مواردجزاعمال روزمره اوبودندحتی قضای نمازخودرابجامیآورد.
کبری از نحوه حجاب فائزه متنفربودواوراتشویق به بدحجابی مینمود.
ساراهرشب برای سوگواری سرقبرجوزف رفته بودامادریک شب جمعه وقتی دستش را روی سنگ قبر،گذاشت دستی ازقبربیرون آمدواورابه داخل قبرکشید.
جسمش روی قبروروحش داخل قبربود.داخل قبرسردومملوازآب،بود.اودرعالم به، زبان بهتربرزخ جوزف بود.
فائزه بعداز هفت روز جسم ساراراکنارقبرجوزف دفن کرد.شرکتی که باتن فروشی ساراتاسیس شده بود بی صاحب نماندبلکه به فرزندش که ازشوهردومش بود رسید.
زیادمریض میشدروزه نمیگرفت، نه خمس میدادونه هیچ کارخیردیگری مینمودفقط صلوات ذکرزبانش بود چون روحانیون زیادتوصیه مینمودندجهت دفع گناه بخواند.
نمی دانست تمام اعمالش را خدابه نحواحسنت پذیرفته فقط باخودمیگفت اگربادرآمدتن فروشی صاحب یک کارخانه فرآورده های پروتئینی شودمیتواندچرخ خانواده های زیادی رابچرخاند.
ترسی نداشت که برهنه رقص باله کنددرکنارش صاحب همه چیز باشد.تنها چیزی که صاحبش نبودخوابهای ترسناک بود.
درحین تماشای تاترسکسی عاشق جوزف شد.باجوزف ازدواج نمودباکلی شادی واردقصرجوزف شد.قصری بی نهایت زیباوالبته گران قیمت این قصرراجوزف به ساراهدیه داد سپس بعدازده سال سرخوشی مرد.درسرقبرجوزف همه جن ها هم حاضر بودند.شب هاساراسرقبرش میرفت سوگواری مینمود.باورش برایش سخت بود.
دوباره جهت تاترپورن به تماشامیرفت احساسات او،تحریک میشد. ازآنجاکه افسرده بودباتن فروشی روحش را آرام مینمود.
وقتی سارابادرآمدداستان پورنوواردلندن شد به تاتردعوت شد.تاترهم شکل پورن داشت وسوسه شدبایک بازی گربه وموش سکسی درتئاتر.فکرش رانمیکردروزی خواب های ترسناک به حقیقت تبدیل شوند.
هرخوابی که میبینیم بی شک خبرازآینده میده این تصور عامه مردم هست.
خواب او این بود که یک جنس غیرانسانی بااوازدواج میکند.تعبیرش برایش واضح بود.اما فراموش میکردجالب این بود که گاهی خواب میدید،که درجهنم، هست و یک ماردوسربااونبردمیکندواوبرنده مبارزه میشودوماربه اومیگویدازراه راست برو.
سارامداوم فیلم های پورنونگاه مینمودوخودارضایی مینمود.خودش هم دستی درنوشتن داستان سکسی داشت اگر همه چیزفیلترمیشدداستان ورمان پورنومینوشت.این رادرحالیکه عرق مینمودمینوشت وبعدخودارضایی مینمود.
ساراوفائزه و کبری عاشق ماجراجوییهای این شکلی بودند.
داستان هاورمانهاخریدارداشتند.امااتفاقی منحوس منتظر شان بود برای بیشتر داستان نویس های پورنورخ داده بود خواب های ترسناک.