۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۳۶
دخترجن زده قسمت چهارم
زیادمریض میشدروزه نمیگرفت، نه خمس میدادونه هیچ کارخیردیگری مینمودفقط صلوات ذکرزبانش بود چون روحانیون زیادتوصیه مینمودندجهت دفع گناه بخواند.
نمی دانست تمام اعمالش را خدابه نحواحسنت پذیرفته فقط باخودمیگفت اگربادرآمدتن فروشی صاحب یک کارخانه فرآورده های پروتئینی شودمیتواندچرخ خانواده های زیادی رابچرخاند.
ترسی نداشت که برهنه رقص باله کنددرکنارش صاحب همه چیز باشد.تنها چیزی که صاحبش نبودخوابهای ترسناک بود.
۰۰/۰۲/۰۷