روایت شب

روایت ماجراجویی

روایت شب

روایت ماجراجویی

ماجراهای مختلف دراین وبلاگ بیان میشود.

هدیه فامیلی فصل۱قسمت۱

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۱۰ ق.ظ

فائزه کوچولووحامدکوچولووقتی جلویشان مرغ میگذاشتند،میگفتندبخورین نوش جان کنین گوشت فلامینگوهست.

فائزه بشدت دراین مواردخنگ بودوفکرمینمودگوشت فلامینگومیخورد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۲/۱۱
Seyed Mohsen Ahmadi Falah Nejad

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی