روایت شب

روایت ماجراجویی

روایت شب

روایت ماجراجویی

ماجراهای مختلف دراین وبلاگ بیان میشود.
۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۰:۰۱

تظاهرقسمت اول

سواربردوچرخه الیاس پدال میزد به سمت شهرکرج میرفت.امامزاده محمدمقصداوبود.روزتاسوعانزدیک بود.باور داشت امامزاده محمدکرج شفامیدهد.

خانه او نزدیک امامزاده محمد نبود.امامزاده های زیادی وجودداشتندولی چون دوستش آنجاشفایافته بود سمت انجارهسپارشده بودوتنهادلش میخواست بدست اوشفایابد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۰۱
Seyed Mohsen Ahmadi Falah Nejad

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی