روایت شب

روایت ماجراجویی

روایت شب

روایت ماجراجویی

ماجراهای مختلف دراین وبلاگ بیان میشود.

فرمول یک سری جدید قسمت اول

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۰۲ ب.ظ

سعیدگفت سلام.با کمی مکث حامدگفت سلام.مخ منومیخواهی بگذاری توفرغون میدونم.

سعیدگفت در وضعیت قمردرعقرب کرونا.حامدگفت طلاق میخوام بدم.سعیدگفت خب بده.

برای من مهم نیست بهترین دختردنیاوزیباترین دنیاهمسرم باشه این جملات حامد بود.سعیدگفت چی شده حالا؟

حامدگفت نسبت به من بی تفاوت شده.

سعیدگفت ته عشق و محبت بی تفاوت شدن هست.محبت بعدازمراتب بالا به شوق میرسد.که مقدمه شوق محبت هست.

حامدگفت معرفت ندارد.وقتی بهش میرسم ازنان وپنیرخبری نیست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۱/۳۰
Seyed Mohsen Ahmadi Falah Nejad

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی