روایت شب

روایت ماجراجویی

روایت شب

روایت ماجراجویی

ماجراهای مختلف دراین وبلاگ بیان میشود.

حشرات جهنمی قسمت اول

دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۰۷:۲۰ ب.ظ

جنگل های بزرگ وپرازچوب بریاجنگل های بزرگ وپرازسوسک؟

پیرمردباتبردرحال قطع کردن درختی مسن بودکه دراثرسن بالادرخت ازداخل تهی بود.

این همه حرف اوبودمادرخت راقطع کنیم بهترهست.درکنارش بروند صفحات خورشیدی بگذارند.درخت جهت ساخت وسازکلبه چوبی که باموریانه و....خراب میشودهم خوب نیست.تازه درخت هاآب های زیرزمینی رامیدوشند.

ماریاخدمتکاراوبودوبی معطلی میگفت راست میگویید.ازیک خدمتکارBDSMومعتادبه گیاه مخدرچیزدیگری نمیتوانست بشنود.

پیرمردهنگام جنگ همیشه پولدارترازقبل بودوبرده بیشتری داشت اومیدانست دلارویورووپوندپول منقرض شده هستندودرآمدش راتبدیل به یوان چین کرده بود.اطمینان اوازآینده حکایت پنهان داشت.

به طب سنتی اعتقادداری؟خدمت کارگفت بله.

پیرمردگفت اگراعتقادداشتی به همسرم که کم خونی دارددمنوش ضدکم خونی نده؟!هرچه بیشترزجربکشدبیشتربه من علاقه خواهدداشت.خدمت کارگفت به روی چشم.

این سخنان پیرمرد بازحکمت داشت که افرادعلاف پای رادیووتلویزیون میفهمیدند.اونمیخواست پول خرج همسردست وپاگیرکندچون اطمینان داشت همسرش بعدازرسیدگی ومحبت زیادخودخواه میشودومداوم خودرابه مریضی میزند.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۲/۲۳
Seyed Mohsen Ahmadi Falah Nejad

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی