روایت شب

روایت ماجراجویی

روایت شب

روایت ماجراجویی

ماجراهای مختلف دراین وبلاگ بیان میشود.

دختران خون آشام قسمت اول

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۱۳ ب.ظ

همه چیزازیک شب تاریک و طولانی آغازشد.درهوای سردزمستانی آلفرددرحال بردن جنازه یک دختر بود.دختربراثرسرمامرده بود.

کاملاسردوبی روح بود.آلفردخسته بود.تا خانه بیست فرسخ فاصله بود.

هرروزوهرساعت وهرماه روزگار چیزی راازآدم میگیرد.جنازه دختردرواقع خواهرآلفردبود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۲/۱۶
Seyed Mohsen Ahmadi Falah Nejad

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی