روایت شب

روایت ماجراجویی

روایت شب

روایت ماجراجویی

ماجراهای مختلف دراین وبلاگ بیان میشود.

۱۵ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

سارادردهای خودرانزدپدرپیتربازگوکرده بود.این اتفاق باعث شده بودپدرپیترسواستفاده کندوآرتوررااغفال نموده تابادختری دیگر ازدواج کند.درازای این ازدواج پدرپیترکشیش پولدارشده بود.

سارا مانده بود چه کارکندوخون گریه میکرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۰ ، ۱۸:۱۰
Seyed Mohsen Ahmadi Falah Nejad

پدرپیترفقط باجاروزیرصندلی راحتی خودراتمیزمیکردومیگفت بازم همه فهمیدن چقدر پول تو بانک دارم دیگه پول تو بانک نمیگذارم.اوکشیش بود وبه دردهای مخفی ملتی که به کلیسامیآمدندگوش مینمود.

سارا هم جزئی ازدردهایش رابه پدرپیترگفته بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۵۹
Seyed Mohsen Ahmadi Falah Nejad

قصد داشت وسیله ای بسازدکه با آن درزمان سفرکندوبارقیب عشقی خود دست وپنجه،بیاندازد.

صدای قلبش بود که این سخن رامیگفت کاشکی مگه من چی کم داشتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۵۲
Seyed Mohsen Ahmadi Falah Nejad

او عاشق سفردرزمان بود.دلش میخواست روزی برسد که بداند کجای دنیای عشق ایستاده حال خودراغرق درسودای آرتورگذاشته بود.زمانیکه همه عشق خودرابه همراه کادوباخواستگاری ساده گذاشت دیگردیربود.باخودگفت کاشکی زودترمیفهمیدم همه دنیایی که درآن هستم سراب وچانه زنی  هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۴۷
Seyed Mohsen Ahmadi Falah Nejad

لطیف ترین روح و جسم را داشت.آرزویش  بودباآرتورازدواج کند ولی آرتوربه او محل نمی گذاشت.

راه رفتنش شلختهواربودامابسیارتلاش میکردکه درست راه برود.

اودریتیم خانه الیزابت سوان نگهداری میشد.هرکه نمیتوانست خرج بچه رابکشداورابه یتیم خانه میداد.اونمیدانست با چه افرادی درهمه فصول سال وروزهاوساعتهای سالهای زندگی خودآشنامیگردد.اوتنهاپانزده سال سن داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۱۲
Seyed Mohsen Ahmadi Falah Nejad